هنذفری
خستگی مهمونی
امیرعلی رفته بود مهمونی . اونجا اونقد شیطونی کرد که موقع برگشتن تو ماشین خوابش برد. تو خونه هم مامانش کاپشنش رو درآورد تا همون جوری راحت بخوابه ...
نویسنده :
مامان و بابای امیرعلی
17:53
جشن تولد مبینا
عکسای آتلیه امیرعلی
امیرعلی درست در یک سالگی
این عکس رو مامان امیرعلی وقتی ازش گرفت که درست ساعت تولد امیرعلی بود و یک سال امیرعلی تموم میشد. تنبل خان خواب بود ...
نویسنده :
مامان و بابای امیرعلی
16:27
تولد تولد تولدت مبارک
تولدت مبارک
امیرعلی و علیکیا امیرعلی و شایان امیرعلی و محمد مهدی ...
نویسنده :
مامان و بابای امیرعلی
16:04
کیک تولد امیرعلی
پسرمون یک ساله شد
امیرعلی یه سال از با هم بودنمون گذشت . یه سالی که پر از روزای قشنگ و فراموش نشدنی بود. روزایی که دیگه هیچ وقت برای من و بابات تکرار نمیشن در عوض تو بزرگ و بزرگتر شدی. آروم آروم جلوی چشمای ما قد کشیدی و به ثمر نشستن زندگیمون رو به خاطرمون آوردی. این یه سال پر از خوشی بود پر از شب بیداری ها و گریه ها و خنده هات، پر از شیطنت هات، روزایی که سالم و سرحال بودی یا شبایی که تا صبح تو تب میسوختی و ما بیدار بالا سرت بودیم.امیرعلی فکر کنم بهترین اتفاق این یه سال ماما و بابا گفتنت بود . من و بابات اون لحظه رو با هیچ چیزی تو دنیا عوض نمیکنیم.پسره گلم ازت میخوام به مامان قول بدی همیشه تو هر کاری اول خدا رو تو ذهنت داشته باشی درست مثل بابات. پسرم ایمان باب...
نویسنده :
مامان و بابای امیرعلی
15:54